«من نزدیک به 30 سال از ایشان کوچکتر بودم. خانه پدریمان در کوچه حکیم ها پنج اتاق داشت یکی دست پدر و مادرم بود و من که با آنها زندگی میکردم و بقیه هر کدام دست یکی از برادرهایم بود که با خانواده در این خانه به سر میبردند. من 12-10 ساله بودم که برادرم دکتر حاج آقا خانه ای به مساحت 1400 متر و مجهز به همه امکانات روز در نزدیکی کوچه حکیم ها ساخت و با همسرش به آنجا نقل مکان کرد. خلوت این خانه که شامل سه اتاق بود و توسط یک در به حیاط اصلی خانه اش راه داشت، محله مراجعه بیماران بود».
حاج آقا راهی مدرسه صدر اصفهان شد تا علاوه بر فراگیری علوم دینی علم طبابت را نیز فرا بگیرد. اگرچه معلوم نیست که وی در چند سالگی راهی مدرسه صدر شد و چه مدت آنجا مشغول تحصیل بود اما به گفته برادرش کار طبابت را از 15 سالگی در کوچه حکیم ها آغاز کرد.
گواهینامه ای که از او به جا مانده نشان میدهد که مجوز طبابت او در سال 1308 توسط وزارت معارف صادر شده است.
پس از راه اندازی مریضخانه سده، دکتر حاج آقا ابطحی به عنوان اولین رئیس آن برگزیده شد و 15 سال در این سمت باقی ماند و با تاسیس جمعیت شیر و خورشید همایونشهر در اوایل دهه 1340، ریاست شیر و خورشید نیز به وی واگذار شد. علاوه بر این وی در مقطعی به عنوان پزشک بهداری شهرداری، روزهایی از هفته را به مداوای بیماران مشغول بود و همچنین مسئولیت پزشکی قانونی را نیز بر عهده داشت.
برادرش میگوید: «اهتمام جدی دکتر حاج آقا برای ساخت زایشگاه شیر و خورشید و سفر ایشان همراه با محمدحسین ساعی به تهران برای احداث این زایشگاه که اواخر دهه 1340 گشایش یافت از جمله فعالیتهای اجتماعی وی میباشد.»
سیدحسین ابطحی ادامه میدهد: «برادرم خانه ای در چهارشنبه بازار اجاره کرده بود و علاوه بر طبابت در کوچه حکیم ها و بعد در خانه شخصی اش، ساعاتی از روز را به مداوای بیماران ورنوسفادران نیز میپرداخت.» وی میافزاید: «دکتر اگرچه بسیار به مرتب و تمیز بودن لباس و کفشش اهمیت میداد، لباسهایش را از فروشگاههای خاصی در اصفهان تهیه میکرد. کراوات میزد و کلاه شاپوی آلمانی سر میگذاشت اما به جهت ملاحظات شرعی همیشه محاسنش را نگه میداشت. به جهت این پایبندی، از تهران برایش تقدیرنامه آمد.»
دکتر حاج آقا که با تعهد به کار و تبحر در طبابت در دل مردم جا باز کرده بود شبانه روز پاسخگوی بیماران بود به گونه ای که در خانه اش کلون نمیشد و از صبح تا شب و شب تا صبح به اصطلاح خودمان درِ خانهاش پیش بود (بسته نمیشد).
سیدحسین ابطحی میگوید: «آن زمان که برادرم مسئولیت پزشکی قانونی را به عهده داشت یکی از مراجعانش که به جهت رایی که دکتر برای پرونده اش صادر کرده بود از وی کدورت داشت، کلاهش را به زیر پای اسب دکتر انداخت و باعث شد که وی به همراه اسبش درون مادی میانجوی سقوط کنند. از آن زمان دوستان به ایشان توصیه میکردند که شبها در خانه را کلون کند اما دکتر حاج آقا همچنان به خدمت شبانه روزی خودش به مردم ادامه داد.» برادرش میافزاید: « دکتر با مردم بسیار صمیمانه و با زبان خودشان حرف میزد. مثلا به بیمار میگفت دوباره آبرمی خوردهای؟ و بیمار از اینکه او تشخیص داده چه خورده است شگفت زده میشد و بیش از پیش به او اعتماد میکرد.».
اما این تنها مردم عادی نبودند که به دکتر حاج آقا اعتماد و ارادت داشتند بلکه پزشکان و روحانیون نیز با وی ارتباط تنگاتنگی داشتند و خانه اش همواره پذیرای علما و بزرگان بود.
سیدحسین ابطحی در اینباره میگوید: « حاج آقا شمس آبادی، حاج آقا نورالله امامی، حاج شیخ محمدجواد جبل عاملی، شخصی به نام مجتهدی که تابستانها از اهواز میآمد و همچنین پزشکان مطرح آن زمان از جمله دکتر میر حامدحسین سیادت، دکتر حکمی، دکتر جلوه، دکتر ریاحی، دکتر نفیسی و... مرتب به خانه اش رفت و آمد میکردند. وقتی پزشکانی مثل دکتر سیادت و دکتر ریاحی میهمانش بودند بیمارانی را که معالجه شان از دست خودش خارج بود خبر میکرد تا این پزشکها معاینه و معالجه شان کنند.».
تعهد دکتر حاج آقا به پذیرایی از بیماران در هر ساعت از شبانه روز، حاضر شدن بر بالین بیمارانی که قادر به مراجعه به مطب نبودند، خوشرویی و برخورد متواضعانه با بیمار، رعایت حال بیماران تنگدست و ... از وی چهرهای بسیار مردمی ساخته بود. برادرش میگوید:« هیچوقت با بیمار بر سر کم و زیادی حق معاینه اش چانه نمیزد، از بی بضاعت ها پول نمیگرفت و خیلی وقت ها روی نسخه شان مینوشت "قبول است بدهید" و این جمله رمزی بین او و داروخانه دار بود به این معنی که داروها رایگان در اختیار بیمار قرار دهند و هزینه اش را به حساب وی بنویسند.» علاوه بر همه اینها وی در دهه آخر ماه صفر مراسم روضه خوانی داشت. دکتر حاج آقا در این مدت در آستانه در خانه مینشست و پیش پای هر کسی که به قصد شرکت در مراسم روضه وارد خانه اش میشد تمام قد می ایستاد. سیدحسین ابطحی میگوید:« برادرم معمولا از حاج شیخ مهدی اشرفی، حاج آقا حسین میردامادی، حاج آقا جمال صهری و حاج آقا رییسی از اصفهان برای سخنرانی و روضه خوانی دعوت میکرد. برادرم اهل نماز شب بود. به ائمه اطهار (ع) علاقه و ارادت بسیار داشت و خیلی وقتها پیش میآمد که هنگام مسافرت، ساعت ها در جوار امامزاده های بین راه توقف کرده و به دعا و مناجات مشغول میشد.».
دکتر حاج آقا ابطحی پس از عمری خدمت صادقانه به همشهریانش در 14 بهمن 1374 در سن 96 سالگی چشم به فاصله 20 روز پس از فوت همسرش چشم از جهان فروبست و در آستانه امامزاده سید ابراهیم درب سید در کنار همسرش در خاک آرمید. سیدحسین ابطحی میگوید:« برادرم تا شش ماه پیش از فوت همچنان به طبابت مشغول بود یعنی بالغ بر 80 سال از عمر با برکتش را صرف خدمت به مردم کرد.».
دکتر حاج آقا از نعمت فرزند محروم بود و تا آخر عمر در کنار همسرش خانم آغا ابطحی که دختر عمویش بود با صلح و صفا زندگی کرد. برادرش میگوید:« برادرم علیرغم معالجات بسیار نتوانست صاحب فرزند شود و پدرم بارها از برادرم خواست تجدید فراش کند اما دکتر همیشه یک پاسخ به پدر میداد: خدا یکی یار یکی دل یکی دلدار یکی».
منبع: لیلا پپمانی گفتگو با سیدحسن ابطحی برادر دکترحاج آقا سال 1396، نقل از کتاب سرگذشت پزشکی.