شنبه, 21 ارديبهشت 1404 Saturday 10 May 2025 00:00

دانشنامه شهرستان خمینی شهر

«من نزدیک به 30 سال از ایشان کوچکتر بودم. خانه پدری‏مان در کوچه حکیم‏ ها‏‏ پنج اتاق داشت یکی دست پدر و مادرم بود و من که با آنها زندگی می‏کردم و بقیه هر کدام دست یکی از برادرهایم بود که با خانواده‏ در این خانه به سر می‏بردند. من 12-10 ساله بودم که برادرم دکتر حاج ‏آقا خانه ‏ای به مساحت 1400 متر و مجهز به همه امکانات روز در نزدیکی کوچه حکیم ‏ها‏‏ ساخت و با همسرش به آنجا نقل مکان کرد. خلوت این خانه که شامل سه اتاق بود و توسط یک در به حیاط اصلی خانه ‏اش راه داشت، محله مراجعه بیماران بود».

حاج ‏آقا راهی مدرسه صدر اصفهان شد تا علاوه بر فراگیری علوم دینی علم طبابت را نیز فرا بگیرد. اگرچه معلوم نیست که وی در چند سالگی راهی مدرسه صدر شد و چه مدت آنجا مشغول تحصیل بود اما به گفته برادرش کار طبابت را از 15 سالگی در کوچه حکیم‏ ها‏‏ آغاز کرد.‏

گواهینامه ‏ای که از او به جا مانده نشان می‏دهد که  مجوز طبابت او در سال 1308 توسط وزارت معارف صادر شده است.

پس از راه اندازی مریضخانه سده، دکتر حاج ‏آقا ابطحی به عنوان اولین رئیس آن برگزیده شد و 15 سال در این سمت باقی ماند و با تاسیس جمعیت شیر و خورشید همایون‏شهر در اوایل دهه 1340، ریاست شیر و خورشید نیز به وی واگذار شد. علاوه بر این وی در مقطعی به عنوان پزشک بهداری شهرداری، روزهایی از هفته را به مداوای بیماران مشغول بود و همچنین مسئولیت پزشکی قانونی را نیز بر عهده داشت.

برادرش می‏گوید: «اهتمام جدی دکتر حاج‏ آقا برای ساخت زایشگاه شیر و خورشید و سفر ایشان همراه با محمدحسین ساعی به تهران برای احداث این زایشگاه که اواخر دهه 1340 گشایش یافت از جمله فعالیت‏ها‏‏ی اجتماعی وی می‏باشد.»

سیدحسین ابطحی ادامه می‏دهد: «برادرم خانه ‏ای در چهارشنبه بازار اجاره کرده بود و علاوه بر طبابت در کوچه حکیم ‏ها‏‏ و بعد در خانه شخصی ‏اش، ساعاتی از روز را به مداوای بیماران ورنوسفادران نیز می‏پرداخت.» وی می‏افزاید: «دکتر اگرچه بسیار به مرتب و تمیز بودن لباس و کفشش اهمیت می‏داد، لباسها‏‏یش را از فروشگاهها‏‏ی خاصی در اصفهان تهیه می‏کرد. کراوات می‏زد و کلاه شاپوی آلمانی سر می‏گذاشت اما به جهت ملاحظات شرعی همیشه محاسنش را نگه می‏داشت. به جهت این پایبندی، از تهران برایش تقدیرنامه آمد.»

دکتر حاج ‏آقا که با تعهد به کار و تبحر در طبابت در دل مردم جا باز کرده بود شبانه روز پاسخگوی بیماران بود به گونه‏ ای که در خانه ‏اش کلون نمی‏شد و از صبح تا شب و شب تا صبح به اصطلاح خودمان درِ خانه‏اش پیش بود (بسته نمی‏شد).

سیدحسین ابطحی می‏گوید: «آن زمان که برادرم مسئولیت پزشکی قانونی را به عهده داشت یکی از مراجعانش که به جهت رایی که دکتر برای پرونده ‏اش صادر کرده بود از وی کدورت داشت، کلاهش را به زیر پای اسب دکتر انداخت و باعث شد که وی به همراه اسبش درون مادی میانجوی سقوط کنند. از آن زمان دوستان به ایشان توصیه می‏کردند که شبها‏‏ در خانه را کلون کند اما دکتر حاج ‏آقا همچنان به خدمت شبانه روزی خودش به مردم ادامه داد.» برادرش می‏افزاید: « دکتر با مردم بسیار صمیمانه و با زبان خودشان حرف می‏زد. مثلا به بیمار می‏گفت دوباره آبرمی‏ خورده‏ای؟ و بیمار از اینکه او تشخیص داده چه خورده است شگفت زده می‏شد و بیش از پیش به او اعتماد می‏کرد.».

اما این تنها مردم عادی نبودند که به دکتر حاج‏ آقا اعتماد و ارادت داشتند بلکه پزشکان و روحانیون نیز با وی ارتباط تنگاتنگی داشتند و خانه ‏اش همواره پذیرای علما و بزرگان بود.

سیدحسین ابطحی در اینباره می‏گوید: « حاج‏ آقا شمس ‏آبادی، حاج ‏آقا نورالله امامی، حاج شیخ محمدجواد جبل ‏عاملی، شخصی به نام مجتهدی که تابستانها‏‏ از اهواز می‏آمد و همچنین پزشکان مطرح آن زمان از جمله دکتر میر حامدحسین سیادت، دکتر حکمی، دکتر جلوه، دکتر ریاحی، دکتر نفیسی و... مرتب به خانه ‏اش رفت و آمد می‏کردند. وقتی پزشکانی مثل دکتر سیادت و دکتر ریاحی میهمانش بودند بیمارانی را که معالجه شان از دست خودش خارج بود خبر می‏کرد تا این پزشک‏ها‏‏ معاینه و معالجه شان کنند.».

تعهد دکتر حاج ‏آقا به پذیرایی از بیماران در هر ساعت از شبانه روز، حاضر شدن بر بالین بیمارانی که قادر به مراجعه به مطب نبودند، خوشرویی و برخورد متواضعانه با بیمار، رعایت حال بیماران تنگدست و ... از وی چهره‏ای بسیار مردمی‏ ساخته بود. برادرش می‏گوید:« هیچوقت با بیمار بر سر کم و زیادی حق معاینه ‏اش چانه نمی‏زد، از بی بضاعت ‏ها‏‏ پول نمی‏گرفت و خیلی وقت ها‏‏ روی نسخه شان می‏نوشت "قبول است بدهید" و این جمله رمزی بین او و داروخانه ‏دار بود به این معنی که داروها رایگان در اختیار بیمار قرار دهند و هزینه ‏اش را به حساب وی بنویسند.» علاوه بر همه اینها وی در دهه آخر ماه صفر مراسم روضه خوانی داشت. دکتر حاج ‏آقا در این مدت در آستانه در خانه می‏نشست و پیش پای هر کسی که به قصد شرکت در مراسم روضه وارد خانه ‏اش می‏شد تمام قد می ‏ایستاد. سیدحسین ابطحی می‏گوید:« برادرم معمولا از حاج شیخ مهدی اشرفی، حاج ‏آقا حسین میردامادی، حاج ‏آقا جمال صهری و حاج ‏آقا رییسی از اصفهان برای سخنرانی و روضه‏ خوانی دعوت می‏کرد. برادرم اهل نماز شب بود. به ائمه اطهار (ع) علاقه و ارادت بسیار داشت و خیلی وقت‏ها‏‏ پیش می‏آمد که هنگام مسافرت، ساعت‏ ها‏‏ در جوار امامزاده ‏ها‏‏ی بین راه توقف کرده و به دعا و مناجات مشغول می‏شد.».

دکتر حاج ‏آقا ابطحی پس از عمری خدمت صادقانه به همشهریانش در 14 بهمن 1374 در سن 96 سالگی چشم به فاصله 20 روز پس از فوت همسرش چشم از جهان فروبست و در آستانه امامزاده سید ابراهیم درب ‏سید در کنار همسرش در خاک آرمید. سیدحسین ابطحی می‏گوید:« برادرم تا شش ماه پیش از فوت همچنان به طبابت مشغول بود یعنی بالغ بر 80 سال از عمر با برکتش را صرف خدمت به مردم کرد.».

دکتر حاج ‏آقا از نعمت فرزند محروم بود و تا آخر عمر در کنار همسرش خانم آغا ابطحی که دختر عمویش بود با صلح و صفا زندگی کرد. برادرش می‏گوید:« برادرم علیرغم معالجات بسیار نتوانست صاحب فرزند شود و پدرم بارها از برادرم خواست تجدید فراش کند اما دکتر همیشه یک پاسخ به پدر می‏داد: خدا یکی یار یکی دل یکی دلدار یکی».

منبع: لیلا پپمانی گفتگو با سیدحسن ابطحی برادر دکترحاج آقا سال 1396، نقل از کتاب سرگذشت پزشکی.

news-inner